شخصیت شناسی چیست؟ بررسی تئوریها و تستهای روانشناسی شخصیت
از زمان یونان باستان تاکنون، نظریههای زیادی در مورد شخصیت شناسی افراد وجود داشته است اما همه آنها سعی میکردند که به سؤالات مشابهی پاسخ دهند. سؤالهایی همچون «چه چیزی ما را آن شخصی میسازد که در واقعیت هستیم و چه تفاوتی با اطرافیان خود داریم؟» در این مطلب قصد داریم توضیح دهیم شخصیت شناسی چیست و به تاریخچه مختصری از تئوریهای روانشناسی شخصیت از جمله مدلها، یافتههای جذاب شخصیت شناسی و نحوه انجام ارزیابیها قبل از تحقیقات زمان حال بپردازیم.
شخصیت شناسی چیست؟
آلن (Allen)، گرینلیز (Greenlees) و جونز (Jones) در سال ۲۰۱۱ مقالهای را منتشر کردند و در آن توضیح دادند که شخصیت انسان، مجموعهای از ویژگیهای روانی است که بر تفکر، رفتار و احساسات پایدار او تأثیر میگذارند. این موضوع تا حد زیادی به پاسخ سؤالاتی همچون «ما چه کسی هستیم؟» و «دیگران چگونه ما را میبینند؟» اشاره دارد.
لارسن (Larsen)، باس (Buss)، ویسمایر (Wismeijer) و سونگ (Song) نیز در سال ۲۰۱۷ اعلام کردند ویژگیهای شخصیتی انسان او را معرفی و در عین حال تفاوت وی را با دیگران مشخص میکند. از سوی دیگر، نابی (Nabi) و همکارانش در سال ۲۰۰۵ متوجه شدند که این ویژگیهای شخصیتی در انسان تداوم دارند اما هر ویژگی و رفتار شخصیتی همواره به اندازهی ثابتی در انسان فعال نیست. به عنوان مثال، پرخاشگری ممکن است هنگام دفاع از خود در برابر رفتارهای ناخوشایند دیگران مناسب باشد اما برای تحویل دادن کتاب به کتابخانه هرگز مناسب نیست.
لارسن و همکارانش معتقد بودند که ویژگیهای شخصیتی نمیتوانند جدای از آن چیزی باشند که انسان در ذاتش است. به عبارت دیگر، این ویژگیها بر نحوهی رفتار، نگرش فرد نسبت به خود، احساسات و تعامل انسان با دیگران تأثیر میگذارند. علاوه بر این، نحوه نگرش انسان به زندگی و اهدافی که دنبال میکند نیز از ویژگیهای شخصیتی او سرچشمه میگیرد.
شخصیت شناسی در سال ۱۹۳۰ توسط روانشناس آمریکایی، هنری مورای (Henry Murray) مطرح شد. شخصیت شناسی، تحلیل شخصیت از دیدگاه کلنگرانه است؛ رویکردی فردنگر به شخصیت انسان که واسطهای بین نیازهای بنیادین فرد و خواستههای محیط از اوست. هدف شخصیت شناسی این است که نشان دهد افراد چگونه بر اساس فاکتورهای روانشناختی با یکدیگر متفاوت هستند.
نظریههای شخصیت شناسی جامع چالشهای متعددی دارند. یک تئوری جامع شخصیت شناسی باید تا حدودی قابلیت توضیح این را داشته باشد که هر انسانی چگونه است و به شناخت شخصیت افراد مختلف کمک کند. در ادامه میگوییم طبق عقیدهی کلوکهون (Kluckhohn) و مورای (Murray)، مواردی که در یک تئوری شخصیت شناسی جامع شامل میشود، چیست. این موارد عبارتاند از:
- همهی ما ظرفیت برخورداری از احساس عشق و همچنین نیاز به همراهی از جانب دیگران را داریم. این ویژگیها به عنوان کلیات یا بخشی از ذات انسان شناخته میشوند؛
- هر یک از افراد ممکن است در نیاز خود نسبت به احساس تعلق به دیگری متفاوت باشند. این ویژگیها جزو تفاوتهای فردی انسانها شناخته میشوند؛
- انسانها در نحوه بیان احساسات خود منحصربهفرد هستند. این ویژگیها جزو رفتارهای شخصیتی منحصربهفرد هر انسان شناخته میشوند.
همزمان با اینکه درمانگران با مراجعهکنندگان خود کار میکنند، مرور کردن المانهای تئوری شخصیت شناسی برای پی بردن به رفتارهای شخصیتی و شناخت شخصیت آنها میتواند مفید باشد. درک این موضوع که هر فرد دارای اختلالی در بسیاری از خصوصیات خود با انسانهای دیگر مشترک است و در عین حال برخی از ویژگیهای شخصیتی منحصربهفرد و خاص دارد، در هنگام سختیها ممکن است باعث آرامش فرد و تشویق وی به تلاش بیشتر در راستای رشد او شود.
تاریخچهی شخصیت شناسی چیست؟
اشاره به تاریخچهای هر چند مختصر در زمینهی رشد شخصیت شناسی ممکن است مطلبی بسیار طولانی شود. با وجود این، بسیاری از تفکرات کنونی شخصیت شناسی مدیون مسیر طولانی، پیچیده و در هم تنیدهی ایدهها، متفکران و تحقیقات مختلف در مورد شناخت شخصیت انسان است. در ادامه، بررسی تاریخچهی حوزهی شخصیت شناسی افراد را از اوایل قرن بیستم شروع میکنیم.
شخصیت شناسی و تئوریهای اولیهی شخصیت
ابتدا به اولین تئوریهای شخصیت شناسی میپردازیم و میگوییم که دیدگاه ارنست کرچمر (Ernst Kretschmer) در زمینهی شخصیت شناسی چیست. ارنست کرچمر روانپزشک آلمانی در سال ۱۹۲۱ اعلام کرد که شکل بدن هر انسان با شخصیت وی مرتبط است. به نظر او فردی لاغر و ظریف میتواند بسیار بیشتر از فردی قوی و عضلانی درونگرا باشد. با وجود کمبود شواهد تجربی در این زمینه، ایده او در سال ۱۹۳۰ توسط ویلیام شلدون (William Sheldon) گسترش یافت. او نوعی سیستم امتیازدهی ایجاد کرد که ظاهر بدن هر فرد را به مجموعهای از ویژگیهای شخصیتی وی مرتبط میکرد.
در همان زمان، نوعی روانکاوی نیز روی کار آمد که توسط زیگموند فروید (Sigmund Freud) عصب شناس اتریشی معروف هدایت میشد. او پیش از اینکه وارد روانکاوی، شخصیت شناسی و بررسی رفتارهای عملکردی فرد شود، کار خود را با تمرکز بر آسیبشناسی روانی او همچون ارزیابی فوبیاها و مشکلات هیستریک فرد شروع میکرد.
فروید معتقد بود که شرایطی مانند درگیریهای روانی فرد ریشه در دورههای ناراحت کنندهای از گذشتهی او مانند برخی فانتزیهای جنسی خیالی یا واقعی دارند که با معیارهای اخلاقی فعلی او ناسازگار هستند. فروید در سال ۱۹۲۲ اعلام کرد که چنین درگیریهایی بین محرکهای درونی، یعنی نهاد (ID) فرد و ساختارهای ناخودآگاهی که آنها را کنترل میکنند، یعنی ایگو (Ego) منجر به انتقاد از خود میشوند.
کارل یونگ (Carl Jung) روانپزشک سوئیسی نیز به نظریهای در مورد رشد و شناخت شخصیت رسید که این تئوری شخصیت شناسی به تمایلات جنسی فرد کمتر بها داده بود. نظریهی شخصیت شناسی او جنبهی انتزاعی بیشتری داشت و در بعضی مواقع حتی جنبهای معنوی و غیرمادی به خود میگرفت.
آلفرد آدلر (Alfred Adler) روانپزشک اتریشی که در زمان یونگ زندگی میکرد، اهمیت انگیزههای جنسی را در شناخت و تعیین شخصیت هر انسان به چالش کشید. همچنین او معتقد بود که رفتار هر فرد در طول زمان در حال تعادل است. به عبارت دیگر، هر انسانی گاهی ممکن است در برخی رفتارهایش اغراقآمیز باشد تا کمبود دیگری را جبران کند.
اریک اریکسون (Erik Erikson) روانکاو آمریکایی، هشت مرحله رشد روانی اجتماعی یا تغییر شخصیت انسان را ارائه کرد. بر اساس این تئوری شخصیت شناسی مرحله بعدی رشد شخصیت تنها پس از تکمیل موفقیتآمیز مرحله فعلی ظاهر میشود.
سؤال اینجاست که این تئوریها چه معنایی برای شخصیت شناسی دارند؟ این نظریههای روانکاوی شناخت شخصیت که از اتاقهای مشاوره روانشناسان سرچشمه میگیرند تا حدودی غیرقابل آزمایش هستند. اما نقطه شروعی برای توسعه روشهای بعدی و چارچوبهایی برای انجام تحقیقات در زمینهی شخصیت شناسی و همچنین شروع درمان با تمرکز روی مراجعهکنندگان محسوب میشوند.
لارسن و همکارانش در سال ۲۰۱۷ اظهار داشتند که تئوریهای شخصیت شناسی گذشته روی ذات و طبیعت انسان متمرکز بودند و نوعی موجودیت جهانی برای انسان به عنوان یک گونه ارائه میدهند. در حالت کلی، این نظریههای بزرگ شناخت شخصیت از نظر تاریخی جالب هستند اما نمیتوانند توضیح دهند که چه چیزی هر انسان را منحصربهفرد میسازد.
تئوریهای صفات شخصیتی
از دهه ۱۹۴۰ به بعد، چندین محقق از جمله گوردون آلپورت (Gordon Allport)، هنری مورای (Henry Murray) و ریموند کتل (Raymond Cattell) شروع به بررسی چگونگی ثبات و سلسله مراتب صفات شخصیتی در انسان کردند. آنها شخصیت انسان را به جای اینکه بر اساس ویژگیهای کلیدی و منحصربهفرد او تعریف کنند، آن را نوعی «کلیت واحد و سازمان یافته» معرفی کردند.
با وجود این، ری کالسون (Rae Carlson) در سال ۱۹۷۱ ادعا کرد که این تئوری شناخت شخصیت اشتباهاتی دارد و موجودیت هر شخص را در تحقیقات شخصیت شناسی جا انداخته است.
در دهه ۱۹۸۰ بسیاری از محققان پذیرفته بودند که شخصیت انسان تابعی از ویژگیها و شرایط پیرامون او است که به نوعی تعامل بین فرد و محیط اشاره دارد. در طول این مدت، روانشناسان شخصیت شناسی زمان زیادی را صرف تلاش برای دستیابی به نوعی طبقهبندی سیستماتیک واحد برای ویژگیهای شخصیتی کردند.
اکنون قصد داریم بگوییم دیدگاه هانس آیزنک (Hans Eysenck) دربارهی روانشناسی شخصیت چیست. او که مشهورترین روانشناس صفات شخصیتیست در سال ۱۹۷۵ نوعی طبقهبندی از شخصیت انسان را ارائه کرد که ریشه محکمی در زیست شناسی دارد. بر اساس این طبقهبندی، صفات انسان نه تنها قابل وراثت هستند، بلکه به توضیح چگونگی تفاوت افراد با یکدیگر نیز کمک میکنند.
آیزنک شخصیت انسان را به سه ویژگی اصلی سازماندهی کرد که تحت عنوان تئوری شخصیت شناسی PEN شناخته شد.:
- P: ضداجتماعی/ اجتماعی (Psychotic-Social)؛
- E: برونگرایی/ درونگرایی ( Extraversion–Introversion)؛
- N: ثبات/ بیثباتی احساسی (Neuroticism–Stability).
به عنوان مثال، ما ممکن است گمان کنیم که افراد برونگرا مهمانی را دوست دارند و از طرفی دوستان زیادی هم دارند و انسانهای روان رنجور و بیثبات از نظر احساسی را افرادی همواره مضطرب، تحریکپذیر و نگران بدانیم. همچنین بسیاری از ما افراد ضداجتماعی را شخصیتی خودمحور یا پرخاشگر میشناسیم.
تئوری شخصیت شناسی او نقاط قوت زیادی داشت. اما مدل آن در گذشته با محدودیتهایی در تعداد صفات شخصیتی در نظر گرفته شده برای انسان همراه بود. در این زمان ریموند کتل طبقهبندی گستردهای از ۱۶ عامل مؤثر در ویژگیهای شخصیتی انسان را ارائه کرد ولی نمیتوانست نحوه قابلیت اطمینان آن را تأیید کند. در ادامه لازم است بدانیم نام نظریههای روانشناسی شخصیت که تأیید شدهاند، چیست.
کدام نظریههای شخصیت شناسی تأیید شدهاند؟
تحقیقات شخصیت شناسی معاصر معمولا روی تفاوتهای فردی (همچون تفاوت میان زن و مرد) و گروهی (مانند تفاوت بین فرهنگها و غیره) تمرکز دارند و به طور معمول به سؤالاتی همچون موارد زیر پاسخ میدهند:
- چند ویژگی شخصیتی وجود دارد؟
- این ویژگیها چگونه سازماندهی شدهاند؟
- منشأ ویژگیهای شخصیتی چیست؟
- این ویژگیها چه پیامدهایی دارند؟
روانشناسان برای شناخت شخصیت افراد، با پاسخ به این سؤالات میتوانند چگونگی تفاوت میان افراد، رفتار و عملکرد آنها را توضیح دهند. اکنون توضیح میدهیم تعریف مدلهای روانشناسی شخصیت که در حال حاضر مورد توجه بیشتری قرار گرفتهاند، چیست.
۱. مدل پنج عاملی (Five-factor)
مدل پنج عاملی شخصیت که تحت عنوان مدل Big Five نیز شناخته میشود، نوعی طبقهبندی پیشنهادی برای شخصیت است که تفاوتهای شخصیتی انسان را بر مبنای ۵ ویژگی مورد سنجش قرار میدهد. طبق مدل شخصیت شناسی پنج عاملی، این ویژگیها شامل موارد زیر هستند:
- پذیرفتن تجربههای جدید؛
- وظیفهشناسی یا مسئولیت پذیری؛
- برونگرا بودن؛
- سازگاری و موافق بودن؛
- نوروتیک یا روان رنجور بودن.
ایجاد مدل و توافق روی صفات مطرحشده در آن نتیجهی تحلیلهای آماری و تحقیقات روی زبانهای مورد استفاده بشر مختلف بوده است. مهمتر از همه، مدل پنج عاملی در توصیف ابعاد اصلی شخصیت انسان و تفاوت میان آنها بسیار قابل اعتماد است. در واقع، قابلیتهای این مدل طی پنج دههی گذشته در چندین زبان مختلف با موفقیت به اثبات رسیده است.
با وجود اینکه این تئوری شخصیت شناسی قابلیت اطمینان بالایی دارد، باز هم هیلبیگ و زتلر (Hilbig & Zettler) در سال ۲۰۱۵ برخی از ویژگیهای شخصیتی موجود در آن را به چالش کشیدند و خواستار افزودن ششمین ویژگی تحت عنوان صداقت یا فروتنی به این تئوری شخصیت شناسی شدند.
۲. مدل شخصیت شناسی هگزاکو (HEXACO)
مایکل اشتون (Michael Ashton) و کیبوم لی (Kibeom Lee) روانشناسان کانادایی مدل شش عاملی خود را به نام HEXACO در سال ۱۹۹۴ ارائه کردند. این مدل تفاوتهای شخصیتی انسان را بر اساس ۶ عامل زیر بررسی میکند:
- صداقت و فروتنی: اخلاص، انصاف، تواضع؛
- احساسات: ترس، اضطراب، وابستگی؛
- برونگرایی: عزت نفس اجتماعی، جسارت اجتماعی، سرزندگی؛
- سازگاری: بخشش، انعطافپذیری، ملایمت؛
- مسئولیت شناسی: سازماندهی، سخت کوشی، کمال گرایی؛
- پذیرش تجربههای جدید: خلاقیت، کنجکاوی.
شاید کنجکاو باشید بدانید تفاوت این دو مدل شخصیت شناسی ذکر شده در روانشناسی شخصیت چیست. این مدل شخصیت شناسی شباهتهایی با مدل پنج عاملی دارد و در عین حال تفاوتهای چشمگیری هم در آن دیده میشود. به عنوان مثال، در مدل پنج عاملی تحریکپذیری و رفتارهای بیثبات تحت ویژگی نوروتیسم یا روان رنجوری قرار میگیرند.
در حالی که در مدل هگزاکو این رفتارها در شاخهی ویژگیهای سازگاری دیده میشوند. با وجود این، مدل پنج عاملی همچنان به عنوان مدل شخصیت شناسی برتر باقی میماند اما بیش از ۱۵۰ مقاله منتشرشده روانشناسی شخصیت از مدل هگزاکو برای تحقیقات شخصیت شناسی خود استفاده میکنند و تحقیقات درباره این مدل شخصیت شناسی به رشد خود ادامه میدهد. در ادامه میگوییم که سومین تئوری و مدل روانشناسی شخصیت که تأیید شده است، چیست.
۳. تئوری شخصیت شناسی تکامل
چارلز داروین (Charles Darwin) در سال ۱۸۴۸ تئوری ارزشمندی در مورد تکامل گونهها ارائه داد. این تئوری شخصیت شناسی تأثیر بهسزایی در تبیین تنوع گونهها داشته و امروزه نیز نقش مهمی در روانشناسی در قالب روانشناسی تکاملی داشته است. تحقیقات در مورد شخصیت دوقلوها نشان داده که بین ۳۰ تا ۵۰ درصد از تفاوتهای شخصیتی افراد ژنتیکی است. همچنین این بدان معناست که شخصیت انسان بین ۵۰ تا ۷۰ درصد تحت تأثیر عوامل محیطی قرار میگیرد. طبق نظریهی شخصیت شناسی داروین، این عوامل عبارتاند از:
- دورههای درمانی در کودکی؛
- سبک زندگی مادر در دوران بارداری؛
- آسیبهای هنگام تولد مانند کمبود اکسیژن؛
- بیماریهای دوران کودکی؛
- تجربیات خوب و بد در طول زندگی.
برای اینکه تئوری شخصیت شناسی تکامل ویژگیهای شخصیتی انسان را با موفقیت توضیح دهد، به دو سؤال زیر باید پاسخ دهد:
- چرا حدود ۳۰ تا ۵۰ درصد از ویژگیهای شخصیتی خاص انسان به صورت ژنتیکی منتقل میشود؟
- چرا ۵۰ تا ۷۰ درصد از باقیمانده شخصیت انسان به عوامل محیطی واگذار شده است؟
تئوری شخصیت شناسی تکامل ممکن است در نهایت نظریهای بزرگ و یکپارچه را در روانشناسی ارائه دهد اما هنوز چنین نظریهای مطرح نشده است. تحقیقات در این زمینه مهیج همچنان ادامه دارد و بدون شک منجر به درک بیشتری از تأثیرگذاری ژنتیک و محیط روی اینکه چه کسی هستیم و چگونه رفتار میکنیم، خواهد شد.
در حالت کلی، سه نظریه فوق و سایر نظریههای شخصیت شناسی همچنان به چالش کشیده میشوند و در حال توسعه هستند. از سوی دیگر، نظریههای جدیدی هم در این زمینه ارائه میشوند. در چنین شرایطی، بسیار مهم است که به یاد داشته باشیم، تئوریهای شخصیت شناسی مختلف بر اساس تواناییهای آنها در زمینههای زیر ارزیابی میشوند:
- تفسیر دادههای تجربی حاصل از مشاهدات شخصیت و رفتار؛
- ارائهی راهنماییهای لازم برای اکتشافات جدید و مهم؛
- دارای دقت بالا برای افزایش قابلیت تست نظریه؛
- سازگاری با تفکر تثبیتشده درونفردی و برونفردی روانشناسی.
بررسی ۴ یافتهی جذاب از شخصیت شناسی
جویندگان احساس
مطالعات ژنتیکی ارتباط بین تفسیر ژنها و شخصیت آنها را کشف کرده است. تحقیقات نشان دادهاند افرادی که ژنهای مختلف از مجموعهی D4DR را به ارث میبرند، به اندازه دیگران تأثیر هورمون دوپامین مؤثر در افزایش انگیزه و برانگیختگی را احساس نمیکنند. به علاوه مطالعات نشان میدهند که چنین تفاوتهایی میتوانند منجر به بروز رفتار بالقوهی خطرناک و هیجانی فرد شوند. به این علت که افراد تلاش میکنند تا اثر کامل مسیرهای افزایش دوپامین را در بدنشان احساس کنند. در ادامه میگوییم دیگر نتایج کلی روانشناسی شخصیت چیست.
کمرویی، اضطراب و اختلالات خوردن
تحقیقات شخصیت شناسی نشان دادهاند که تغییرات مرتبط با ژن دیگری به نام 5-HTT وجود دارد که به کمرویی افراد مربوط میشوند. همچنین مطالعات مختلفی ثابت کردهاند که تفاوت میان اطلاعات ژن مربوطه بر مقابله با اضطراب و شیوع اختلالات خوردن تأثیرگذار هستند.
تحقیقات شخصیت شناسی WEIRD
تحقیقات در مورد شخصیت شناسی ساکنان آمریکا و سایر افراد WEIRD (مخفف عبارتهای Western، Educated، Industrialized، Rich و Democratic به معنی غربی، تحصیل کرده، صنعتی، ثروتمند و دموکراتیک) ممکن است آنطور که قبلا تصور میشد، نشان دهنده نتایج تئوریهای شخصیت شناسی نباشد.
به گفتهی جوزف هنریک (Joseph Henrich) رویکرد تکاملی نشان میدهد که گرایشهای انسان بر اساس محیطهای اجتماعی و اقتصادی که در طول زندگی با آنها مواجه شده است، تنظیم میشوند. به عبارت دیگر، شخصیت ما تحت تأثیر جایی است که در آن بزرگ شدهایم. بر این اساس، در رابطه با نسبت دادن یافتههای حاصل از تحقیقات شخصیت شناسی در جوامع محدود به افرادی که از نظر فرهنگی بسیار متفاوتتر از خودمان هستند، باید دقت بیشتری داشته باشیم.
شخصیت، فاکتوری تأثیرگذار در حوزه ورزش
شخصیت هر فرد نقش مهمی در موفقیتهای ورزشی ایفا میکند. این عامل حتی روی ورزش افراد نیز میتواند تأثیر بگذارد. به عبارت دیگر طبق تحقیقات شخصیت شناسی میتوان گفت ورزشکاران معمولا برونگراتر بوده و نسبت به سایر افراد کمتر نوروتیک هستند. همچنین ورزشکاران رشتههای انفرادی معمولا مسئولیتپذیرتر از بازیکنان ورزشهای تیمی هستند. در مقابل، بازیکنان رشتههای تیمی قابلیت سازگاری بیشتری نسبت به ورزشکاران رشتههای انفرادی دارند. چنین نتایجی از تحقیقات شخصیت شناسی بازیکنان بسیار مهم هستند؛ به این دلیل که میتوانند بر مقابله با برخی شرایط و انتخاب فعالیتهای مربیگری مناسب برای دستیابی به نتایج بهتر در آینده تأثیر بگذارند. تا به اینجا به صورت کلی توضیح دادیم که نتایج به دست آمده از روانشناسی شخصیت چیست. در ادامه به دو تست معتبر برای شخصیت شناسی افراد مختلف میپردازیم.
چه تستها و سؤالات معتبری برای شخصیت شناسی وجود دارند؟
تستهای شخصیت شناسی زیر به طور گسترده مورد استفاده قرار میگیرند و دو مورد از این تستهای شخصیت شناسی نیز بارها مورد بررسی علمی قرار گرفتهاند. این تستها بینش مفیدی را در مورد شخصیت مراجعهکنندگان در راستای اهداف درمانی و مربیگری ارائه میدهند.
۱. تئوری شخصیت شناسی پنج عاملی یا Big Five
تئوری شخصیت شناسی بیگ فایو بر اساس مدل پنج عاملی به طور گسترده از جانب روانشناسان و کاربران تأیید شده است. این تست شخصیت شناسی شامل ۴۴ عبارت است که پاسخهای آنها در مقیاسی بین ۱ تا ۵ درجهبندی شده است. به طوری که عدد یک نشاندهنده مخالفت کامل و عدد پنج نیز نمادی از موفقیت کامل نسبت به عبارت مربوطه است. برای مثال، برخی از این عبارتها شامل موارد زیر هستند:
- من آدم پرحرفی هستم؛
- من آدمی هستم که از دیگران ایراد میگیرم؛
- من آدمی محافظهکار هستم.
۲. تست شناخت شخصیت هگزاکو
محبوبیت تست هگزاکو در حال افزایش است و نوعی ارزیابی شخصیت علمی و معتبر به شمار میآید. هر حوزه از این تست شخصیت شناسی در چهار جنبه مختلف امتیازدهی میشود. برای مثال، برونگرایی بر اساس عزت نفس اجتماعی، جسارت اجتماعی، اجتماعی بودن و سرزندگی سنجیده میشود. هر فرد معمولا با پاسخ دادن به ۱۰۰ عبارت امتیاز میگیرد. با این حال یک تست ۶۰ موردی نیز در این تئوری وجود دارد. برخی از عبارتهای این تست شخصیت شناسی عبارتاند از:
- من تظاهر نمیکنم که لطف دیگران نسبت به خودم را دوست دارم؛
- وقتی میبینم دیگران گریه میکنند، احساس گریه به من دست میدهد؛
- در بیشتر روزها احساس نشاط و خوشبینی دارم.
۳. شاخص شخصیت شناسی مایرز- بریگز
این تست شخصیت شناسی در حوزه تجارت محبوبیت بسیار زیادی دارد. در عین حال بارها در تحقیقات دانشگاهی نیز مورد استفاده قرار گرفته است. شاخص مایرز-بریگز (به اختصار MBTI) اغلب برای تعیین میزان تناسب کارکنان با موقعیتهای شغلی مورد نظرشان استفاده میشود. در تست MBTI هر فرد بر اساس هشت اولویت اساسی امتیاز مشخصی میگیرد:
- برونگرایی؛
- درونگرایی؛
- حسی؛
- شهودی؛
- منطقی؛
- احساسی؛
- قضاوتی؛
- ادراکی.
جمعبندی
بررسی ژنتیک، مطالعه روانشناسی تکاملی و تجزیه و تحلیل مداوم صفات، به شناخت شخصیت افراد کمک میکنند و بینشهای مهمتری را در مورد شخصیت هر فرد ارائه میدهند. این عوامل همچنین درک بهتری از شخصیت فردی، به جای محدود کردن انتخابهایمان، آگاهی بیشتری را در مورد اینکه چه چیزهایی را باید بپذیریم، چه چیزهایی را در خودمان ارزشمند بدانیم و در چه مقاطعی ممکن است به حمایت متخصصان نیاز داشته باشیم، در اختیارمان قرار میدهند.
در این مطلب توضیح دادیم روانشناسی شخصیت چیست و نظریهها و تئوریهای بسیاری را که در زمینهی شخصیت شناسی مطرح شدهاند، بررسی کردیم. همچنین به تاریخچه، مدلها، تستهای تأیید شده و نتایج کلی شخصیت شناسی پرداختیم و برایتان شرح دادیم ابزارهای مفید و تأثیرگذار در روانشناسی شخصیت چیست. اگر سؤال یا نظری در زمینهی شخصیت شناسی دارید با ما در میان بگذارید.
منبع: positivepsychology.com