قانون مورفی چیست؟ کاربردهای قوانین مورفی و نحوهی استفاده از آنها
هر فردی امکان دارد بارها در شرایطی قرار گرفته باشد که در آن کارها خوب پیش نرفته و زندگی روی خوش خود را به او نشان نداده باشد. طبق قانون مورفی در هر حالتی که احتمال خراب شدن یا خطا رفتن باشد حتماً روزی این اتفاق میافتد. باید بگوییم که این قانون از تمایل ما به تمرکز کردن روی اتفاقهای منفی و نادیده گرفتن رویدادهای مثبت ناشی میشود. در این مطلب به طور کامل توضیح میدهیم قانون مورفی چیست و قوانین مورفی را شرح میدهیم.
قانون مورفی چیست؟
اکنون پاسخ میدهیم قانون مورفی چیست.
طبق این قانون «اگر امکان پیش آمدن مشکلی وجود داشته باشد، پیش خواهد آمد.»
احتمالاً گیج شوید که چگونه باید بدانید قرار است مشکلی پیش بیاید. تابهحال این باور غلط را از گذشتگان خود شنیدهاید که اگر موقع ترک منزل، کسی با شما تماس بگیرد قرار است مشکلی رخ دهد؟ همهی قوانین مورفی دربارهی پیشبینیها و الهاماتی است که از موقعیتی خاص یا درمورد آن بهدست میآورید.
مثلاً درحال کار روی پروژهای هستید و افراد پیوسته خرابکاری میکنند، اما تلاشتان بیشتر میشود تا آن را بهموقع تکمیل کنید. قوانین مورفی در اینجا میگوید برخی از تصمیماتی که افرادِ دخیل در پروژه میگیرند اشتباه است یا اینکه پروژه موفقیتآمیز نخواهدبود، پس بهتر است کار روی آن را متوقف کنید.
وقتی دربارهی موقعیتی خاص اینگونه فکر میکنید که مثلاً قرار نیست پروژه را بهموقع تکمیل کنید، بنابراین قرار است که آن پروژه نیمهتمام باقی بماند. اصطلاح «اگر امکان پیش آمدن مشکلی وجود داشته باشد، پیش خواهد آمد.» به این صورت کار میکند.
تمام این قانون دربارهی افکار و نگرشتان نسبت به زندگی است. زیرا هر زمانی که فکر کنید قرار است مشکلی پیش بیاید قطعاً رخ میدهد، چراکه شما دربارهی آن اینگونه فکر کردهاید. خودتان کاملاً میدانید که حتی اگر پس از آن سعی در بهتر کردن شرایط کنید هیچ چیزی موقعیت را از این که هست بهتر نمیکند.
قانون مورفی چگونه بهوجود آمده؟
چه این واقعیت را باور داشتهباشید چه نه، ادوارد مورفی (Edward J Murphy) کسی بود که این قانون را خلق کرد. او دوران تحصیل خود را در نیروی هوایی و به سال ۱۹۴۰ به پایان رساند. سپس در رشتهی مهندسی توسعه (شاخهای از مهندسی که با طراحی، تولید و آزمایش محصولات و فرایندها سروکار دارد) متخصص شد. حرفهی او آزمایش روی چیزهای جدید بود که بیشتر اوقات، نتیجه نهایی با آنچه پیش بینی میشد متفاوت بود.
- ادوارد روی طرحهای مختلفی کار کرد، اما بیشتر تلاشهایش کافی نبود و همیشه در آزمایشهایش با مشکلاتی مواجه میشد. همان زمان بود که برای اولینبار اصطلاح «قانون مورفی» ابداع شد؛
- مورفی تمام تلاشش را کرد تا فناوریها و ابزارهایی جدید را معرفی کند، اما هرگز به این واقعیت وابسته نبود که ممکن بود اختراعاتش در میدان جنگ بهکار بیایند؛
- او خودش روی اختراعاتش کار میکرد، چه جواب میدادند، چه بیثمر میماندند.
آنها تکتک ابزارهایی را که اختراع کردند فقط با داشتن این طرزفکر آزمایش کردند که همه چیز جواب میدهد و قرار نیست چیزی شکست بخورد.
برخی میگویند این قانون را شخصی بهنام ساد (Sod) مطرح کرده، اما این تنها نظریهای تأییدنشده است. قانون مورفی را در بریتانیا برعکس ایالات متحده با نام «قانون ساد» یا همان Sod’s Law میشناسند. طبق نظر دیوید جان هَند (David John Hand) قانون ساد نسخهای اغراقآمیزتر از قانون مورفی است.
اگر میخواهید خودتان قوانین مورفی را امتحان کنید بهتر است آزمایشی انجام دهید تا ببینید که آیا نتایج بهدستآمده شبیه احساسی است که در همان ابتدای کار داشتید یا خیر.
چطور است که اینطور شروع کنید: فرض کنید دارید مقداری کره را روی تکهای نان با استفاده از کارد کرهخوری میمالید. کفش و لباسهایی شیک و تمیز پوشیدهاید. اکنون اگر کارد کرهخوری را هنگام مالیدن کره روی زمین بیندازید دو نوع نتیجه ممکن است در پی داشتهباشد.
- آیا آن کارد به کفش شما آسیب میزند، یا بدون هیچ خرابکاری روی زمین میافتد؟
- بهعلاوه، پس از مالیدن کره روی نان و خوردن آن به یک مصاحبه شغلی یا دیداری با دوستانتان میروید. ولی اگر آن کارد کفش شما را کثیف کند، چه واکنشی نشان میدهید؟
- کارد کرهخوری را بیندازید. حالا هر اتفاقی بیفتد فقط باید فکر کنید که از قبل دربارهی آن میدانستید، سپس بهسراغ کارتان بروید.
- این فکر که از قبل میدانستید چه اتفاقی میافتد کنترل اوضاع را در دست شما قرار میدهد و باعث میشود تا احساس رضایت کنید، زیرا دربارهی نتیجه از قبل آگاه بودید. بنابراین نیازی نیست برای آن ناراحت شوید.
اگر هر زمان که نتیجهی کار برایتان مبهم بود به موقعیت بیاندیشید، نتیجه برای شما روشن خواهدشد. وقتی نتیجه را بدانید بیشترین تلاشتان را برای دستیابی به آن بهکار میبندید. اگر قرار است نتیجه مثبت باشد، نگرش شما نسبت به کار هم صد در صد مثبت خواهدبود.
برخلاف این، اگر منفیگرایانه به موقعیت فکر کنید و تصمیم بگیرید که نتیجه منفی، بد یا نهچندان مثبت خواهدبود، تلاش صددرصدی برای بهانجام رساندن آن کار نخواهید کرد. نتیجه در نهایت همانی خواهد بود که از ابتدا فکر میکردید.
چه زمانی باید از قوانین مورفی استفاده کنید؟
اساساً قوانین مورفی به شما کمک میکنند تا کنترل خود بر شرایط خاص را دوباره بهدست آورید. این قوانین فقط به شما کمک میکنند تا بیشترین تلاش برای گرفتن بهترین نتیجه را بهکار ببندید.
در ادامه، به موقعیتهایی میپردازیم که میتوانید در آنها از قوانین مورفی استفاده کنید تا قادر به کنترل نتیجهی کارها و موقعیتهای مشخص باشید:
- حلقه ازدواجتان را گم کردهاید. دارید تمام تلاشتان را میکنید با این امید که آن را بیابید، اما هنوز پیدایش نکردهاید. این قانون در چنین موقعیتی چگونه قرار است کمک کند؟ خیلی ساده به آخرین جایی که قرار است بگردید فکر کنید، اما ابتدا به سایر جاها سر بزنید. درنهایت حلقهی خود را جایی پیدا خواهیدکرد که فکرش را میکردید.
- وقتی در صف مرکز خرید ایستادهاید و صف هم بسیار طولانی است، فقط کافی است به این فکر کنید که بقیهی صفها به جز صف شما، سریعتر حرکت میکنند. اینگونه از منتظر ماندن برای نوبت خود کلافه نمیشوید. خیلی ساده فکر کنید هر صفی که در آن بایستید خیلی آهسته حرکت میکند.
- نرمافزاری در رایانهتان مدام خراب میشود و به این فکر میکنید که آن را پیش یک متخصص فناوری اطلاعات ببرید. در ابتدا باید به نتیجهی کار فکر کنید. باید در ذهن خود این را متصور شوید که قرار است نرمافزار بعد از کار متخصصان، بدونشک درست شود.
نسخههای مختلف قانون مورفی چیست؟
همانطور که قبلاً گفتیم، نتیجهی موقعیت یا شرایطی خاص همان چیزی خواهد بود که در وهلهی اول به آن فکر میکردید. بنابراین، اگر فکرتان اینطور بود که نتیجه مثبت و بهنفع شما خواهدبود، همینطور هم میشد.
از طرفی، اگر فکرتان این است که تمام کارتان بیهوده است و سودی نصیبتان نخواهدشد، همینطور هم میشود. در ادامه نسخههای مختلفی از قانون مورفی را میبینید که میتوانید در زندگی روزمرهی خود اعمال کنید:
کار تحت شرایط پرفشار
وقتی درحال انجام کار در دفترتان هستید و برای مسائلی که قرار نیست بهموقع با آنها دستوپنجه نرم کرده یا تکمیلشان کنید، دچار استرس میشوید. وقتی اینطور فکر کنید، مهم نیست چه قدر تلاش میکنید، به هر حال چیزی قرار نیست بهنفع شما تمام شود.
بهجای داشتن تفکری منفی دربارهی آن، میتوانید به این فکر کنید که قادرید کار را بهموقع و تنها با نظم بخشیدن آن به پایان برسانید. باید لیست کاربرگ خود را اولویتبندی و آن را دنبال کنید تا کارهایتان بهموقع انجام شوند. اگر اینگونه به موقعیتِ کار کردن تحتشرایط پرفشار فکر کنید، قطعاً برای تمام کارهای روزانهی خود به اهداف موردنظر میرسید. از شرایط پرفشار در مسیر مثبت استفاده کنید، زیرا انگیزهی شما را حین کار روی پروژهتان حفظ میکند.
مسائل مربوط به مدیریت زمان
اخیراً با مسائل مربوط به مدیریت زمان دستوپنجه نرم کرده و نتوانستهاید یک پروژه را بهموقع انجام دهید، زیرا پیش از شروع پروژه فکر میکردید که قرار نیست آن را قبل از موعد مقرر تمام کنید.
اما بیایید فکر کنید که اگر کار روی پروژهتان را با تقسیم کردن آن به بخشهای کوچکتر شروع کنید درنهایت میتواند پیش از زمان تعیینشده به پایان برسد. نگرش مثبتتان نسبت به پروژه به شما کمک میکند تا آن را صددرصد بهموقع انجام دهید. پس بهتر است پروژهی خود را تبدیل به اهدافی کوچک کنید تا پیش از موعد مقرر با مشکلی مواجه نشوید.
قوانین مورفی
- قانون اول مورفی: هر مشکل احتمالیای رخ خواهد داد؛
- قانون دوم مورفی: هیچ چیز به آن راحتی نیست که بهنظر میرسد؛
- قانون سوم مورفی: همه چیز بیشتر از آنچه که فکر میکنید طول میکشند؛
- قانون چهارم مورفی: اگر احتمال بهوجود آمدن چند مشکل وجود دارد، آن مشکلی پیش میآید که بیشترین خسارت را بهبار خواهد آورد (اگر زمانی بدتر برای بهوجود آمدن مشکلی هست، مشکل در همان زمان بدتر روی میدهد)؛
- قانون پنجم مورفی: اگر امکان وجود مشکل برای چیزی وجود ندارد، بههرحال بهوجود خواهد آمد؛
- قانون ششم مورفی: اگر فهمیدید روال کاری بهوسیلهی چهار راه ممکن به مشکل بربخورد و شما هم آن راهها را دور زدید، آنموقع است که سروکلهی راه پنجمی که برایش آماده نیستید، فوراً پیدا میشود؛
- قانون هفتم مورفی: مسائلِ بهحال خود رهاشده، معمولاً بد و بدتر میشوند؛
- قانون هشتم مورفی: اگر همه چیز دارد خوب پیش میرود، قطعاً چیزی را از قلم انداختهاید؛
- قانون نهم مورفی: طبیعت همیشه به نفع عیب و نقصِ پنهان است؛
- قانون دهم مورفی: طبیعت همیشه بدذات است؛
- قانون یازدهم مورفی: محال است کاری را عاری از خطا انجام دهیم، چراکه احمقها بسیار باهوشاند! (در اینجا نویسنده با دو واژهی Foolproof بهمعنای «عاری از خطا» و Fools بهمعنای «احمقها» بازی واژگانی کردهاست)؛
- قانون دوازدهم مورفی: هر زمان که باید کاری را انجام دهید، کار دیگری باید قبل از آن انجام شود؛
- قانون سیزدهم مورفی: هر راهحلی، مشکلاتی جدید درست میکند؛
- قانون چهاردهم مورفی: اگر مسئلهای نمیتواند به خودیِخود به مشکل بخورد، کسی این مشکل را برای آن بهوجود خواهدآورد.
اگر قرار است مشکلی برای قانون مورفی نیز پیش بیاید، پیش خواهد آمد. دانستن قانون مورفی هم کمکی نخواهد کرد. قانون مورفی تکرارشونده و برگشتپذیر است. شستن ماشینتان به امید بارش باران جواب نمیدهد.
معضل زمانیعملیِ مورفی: هرگز نمیدانید چقدر زود دیر میشود.
نظر اُوتول (O’Toole) دربارهی قانون مورفی: مورفی شخصی خوشبین بود.
برهان قانون مورفی: قانون مورفی غیرقابلاثبات اما صحیح است، زیرا وقتی سعی در اثبات آن دارید خواهید دید که برهانش غلط است. این امر بهطور آشکار بهخاطر قانون مورفی است.
نتیجهگیری استوارت (Stewart) از قانون مورفی: ممکن است قانون مورفی برای مدتی نامشخص به تعویق یا تعلیق درآید، تنها درصورتیکه بعدها آن تعویق یا تعلیق منجر به فاجعه یا مشکلی عظیمتر شود.
هفتمین استثناء زایمِرجی (Zymurgy) از قوانین مورفی: مشکلات بهوجود نمیآیند، اما وقتی بیایند باهم میآیند.
سخن پایانی
شاید قانون مورفی به تنها چند موقعیت در زندگیتان اعمال شود، اما مجبور نیستید به هر موقعیتی با یک دید منفی نگاه کنید. رویکرد منفی، تأثیر صددرصدی روی تلاشهای شما در قِبال یک کار یا موقعیت میگذارد. همچنین این قانون به افراد کمک میکند تا کارها را به روشی بهتر و مثبتتر انجام دهند. بستگی به این دارد که چگونه از قوانین مورفی در موقعیتهای مختلف زندگی روزمرهی خود استفاده کنید. نتیجه میتواند مثبت یا منفی باشد، اما همه چیز به طرزفکر، افکار و تلاشهای شما بستگی دارد. بنابراین، بهتر است زمانی از قانونی مورفی استفاده کنید که درحال گرفتن تصمیماتی مهم برای زندگیتان هستید.
در آخر امیدواریم دریافته باشید قانون مورفی چیست و چه زمانهایی کاربرد دارد. اگر سؤالی در مورد این قانون ذهنتان را مشغول کرده با ما در میان بگذارید.
منبع:
angelo.edu
instagantt.com